برای خودم متاسفم که بی تو نفس می کشم هنوز...
به سراغ من اگر می آیید، پشت هیچستانم. پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگ های هوا ، پر قاصد ها ییست که خبر می آرند، از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک . روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح،به سر تپهی معراج شقایق رفتم
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است: تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می آید. آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست. به سراغ من اگر می آیید، نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من.
نظرات شما عزیزان:
خوب بود
Power By:
LoxBlog.Com |